زندگي نامه پروين اعتصامي

یازار : علي وقاري

+0 به يه ن
پروين اعتصامي كه نام اصلي او "رخشنده " است در بيست و پنجم اسفند 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در كودكي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش كه مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميكه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر كمك كرد.

 

" پدر پروين"

يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملك از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين "چاپخانه" را در تبريز بنا كرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود.

اعتصام الملك مدير مجله بنام "بهار" بود كه اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملك ، چهار پسر و يك دختر است.

"مادر پروين"

مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد.

"شروع تحصيلات و سرودن شعر"

پروين از كودكي با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گوهاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي كه همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان كودكي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي كرد.

گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا كند ، همين تمرين ها و تلاشها زمينه اي شد كه با ترتيب قرارگيري كلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بياندوزد.

هر كس كمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر " اي مرغك " او در 12 سالگي سروده شده است:

اي مُرغك خُرد ، ز آشيانه

پرواز كن و پريدن آموز

تا كي حركات كودكانه؟

در باغ و چمن چميدن آموز

رام تو نمي شود زمانه

رام از چه شدي ؟ رميدن آموز

منديش كه دام هست يا نه

بر مردم چشم ، ديدن آموز

شو روز به فكر آب و دانه

هنگام شب آرميدن آموز

 با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم كرد كه اسباب بازي اش " كتاب" است ؛ دختري كه از همان نوجواني هر روز در دستان كوچكش ، ديوان قطوري از شاعري كهن ديده مي شود ، كه اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد.

شعر " گوهر و سنگ " را نيز در 12 سالگي سروده است.

شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اكبر دهخدا ، ملك الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد نفيسي و نصر الله تقوي از دوستان پدر پروين بودند ، و بعضي از آنها در يكي از روزهاي هفته در خانه او جمع مي شدند ، و در زمينه هاي مختلف ادبي بحث و گفتگو مي كردند. هر بار كه پروين شعري مي خواند ، آنها با علاقه به آن گوش مي دادند و او را تشويق مي كردند.

" ادامه تحصيلات"

 

پروين ، در 18 سالگي ، فارغ التحصيل شد ، او در تمام دوران تحصيلي ، يكي از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پيش از ورود به مدرسه ، معلومات زيادي داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعي مي كرد ، در حد توان خود از همه چيز آگاهي پيدا كند. مطالعات او در زمينه زبان انگليسي آن قدر پيگير و مستمر بود كه مي توانست كتابها و داستانهاي مختلفي را به زبان اصلي ( انگليسي ) بخواند . مهارت او در اين زبان به حدي رسيد كه 2 سال در مدرسه قبلي خودش ادبيات فارسي و انگليسي تدريس كرد.

"سخنراني در جشن فارغ التحصيلي"

در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصيلي پروين و هم كلاس هاي او در مدرسه برپا شد. او در سخنراني خود از وضع نامناسب اجتماعي ، بي سوادي و بي خبري زنان ايران حرف زد. اين سخنراني ، بعنوان اعلاميه اي در زمينه حقوق زنان ، در تاريخ معاصر ايران اهميت زياد دارد.

پروين در قسمتهاي از اعلاميه "زن و تاريخ" گفته است:

« داروي بيماري مزمن شرق منحصر به تعليم و تربيت است ، تربيت و تعليم حقيقي كه شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفيذ نمايد. »

و درباره راه چاره اش گفته است :

« پيداست براي مرمت خرابي هاي گذشته ، اصلاح معايب حاليه و تمهيد سعادت آينده ، مشكلاتي در پيش است. ايراني بايد ضعف و ملالت را از خود دور كرده ، تند و چالاك اين پرتگاه را عبور كند. »

"اخلاق پروين"

يكي از دوستان پروين كه سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است :

« پروين ، پاك طينت ، پاك عقيده ، پاكدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستي فروتن و در راه حقيقت و محبت پايدار بود. كمتر حرف مي زد و بيشتر فكر مي كرد ، در معاشرت ، سادگي و متانت را از دست نمي داد . هيچ وقت از فضايل ادبي و اخلاقي خودش سخن نمي گفت.»

همه اين صفات باعث شده بود كه او نزد ديگران عزيز و ارجمند باشد.

مهمتر از همه اين ها ، نكته اي است كه از ميان اشعارش فهميده مي شود . پروين ، با آن همه شعري كه سروده ، در ديواني با پنج هزار بيت ، فقط يك يا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و اين نشان دهنده فروتني و اخلاق شايسته اوست.

"نخستين چاپ ديوان اشعار"

پيش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و اين كار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمي دانست. او فكر مي كرد كه ديگران ممكن است چاپ شدن اشعار يك دوشيزه را ، راهي براي يافتن شوهر به حساب آورند!

اما پس از ازدواج پروين و جدائي او از شوهرش ، به اين كار رضايت داد. نخستين مجموعه شعر پروين ، حاوي اشعاري بود كه او تا پيش از 30 سالگي سروده بود و بيش از صد و پنجاه قصيده ، قطعه ، غزل و مثنوي را شامل مي شد.

مردم استقبال فراواني از اشعار او كردند ، به گونه اي كه ديوان او در مدتي كوتاه پس از چاپ ، دست به دست ميان مردم مي چرخيد و بسياري باور نمي كردند كه آنها را يك زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامهء قزويني ، هر كدام مقاله هايي درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.

" كتابداري"

 

پروين مدتي كتابدار كتابخانه دانشسراي عالي تهران (دانشگاه تربيت معلم كنوني) بود . كتابداري ساكت و محجوب كه بسياري از مراجعه كنندگان به كتابخانه نمي دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ ديوانش وزارت فرهنگ نيز از او تقدير كرد.

" دعوت دربار و مدال درجه سه"

معمولا رسم است كه دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طي برگزاري مراسمي خاص ، مورد ستايش و احترام قرار مي دهد . در چنين مراسمي وزير يا مقامي بالاتر ، مدالي را كه نشانه سپاس ، احترام و قدرداني دولت از خدمات علمي و فرهنگي فرد مورد نظر است ، به او اهدا مي كند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامي اهدا كرد ولي او اين مدال را قبول نكرد.

گفته شده كه حتي پيشنهاد رضا خان را كه از او براي ورود به دربار و تدريس به ملكه و وليعهد وقت دعوت كرده بود ، نپذيرفت ، روحيه و اعتقادات پروين به گونه اي بود كه به خود اجازه نمي داد در چنين مكان هايي حاضر شود . او ترجيح مي داد در تنهايي و سكوت شخصي اش به مطالعه بپردازد.

او كه در 15 سالگي درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه مي تواند به محيط اشرافي دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟

او كه انساني آماده ، داراي شعوري خلاق و همواره درگير در مسائل اجتماعي بود به اين نشان ها و دعوت ها فريفته نمي شد.

در اين جا يكي از اشعار پروين در مذمت اغنياي ستمگر را مي خوانيد :

برزگري پند به فرزند داد، كاي پسر

 اين پيشه پس از من تو راست

مدت ما جمله به محنت گذشت

نوبت خون خوردن و رنج شماست

….

هر چه كني نخست همان بدروي

كار بد و نيك ، چو كوه و صداست

….

گفت چنين ، كاي پدر نيك راي

صاعقه ي ما ستم اغنياست

پيشه آنان ، همه آرام و خواب

قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست

ما فقرا ، از همه بيگانه ايم

مرد غني ، با همه كس آشناست

خوابگه آن را كه سمور و خزست

كي غم سرماي زمستان ماست

تيره دلان را چه غم از تيرگيست

بي خبران را چه خبر از خداست

" دوران بيماري و مرگ پروين"

پروين اعتصامي ، پس از كسب افتخارات فراوان و درست در زماني كه برادرش – ابوالفتح اعتصامي -  ديوانش را براي چاپ دوم آن حاضر مي كرد ، ناگهان در روز سوم فروردين 1320 بستري شد پزشك معالج او ، بيماري اش را حصبه تشخيص داده بود ، اما در مداواي او كوتاهي كرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبي حال او بسيار بد شد و در بستر مرگ افتاد.

نيمه شب شانزدهم فروردين 1320 پزشك خانوادگي اش را چندين بار به بالين او خواندند و حتي كالسكه آماده اي به در خانه اش فرستادند ، ولي او نيامد و …. پروين در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست .

پيكر پاك او را در آرامگاه خانوادگي اش در شهر قم و كنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س) به خاك سپردند . پس از مرگش قطعه شعري از او يافتند كه معلوم نيست در چه زماني براي سنگ مزار خود سروده بود . اين قطعه را بر سنگ مزارش نقش كردند ، آنچنانكه ياد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است . گزيده اي از اين شعر در ذيل آمده است :

اين كه خاك سيهش بالين است                      اختر چرخ ادب پروين است

گر چه جز تلخي از ايام نديد                             هر چه خواهي سخنش شيرين است

صاحب آن همه گفتار امروز                               سائل فاتحه و ياسين است

آدمي هر چه توانگر باشد                                چون بدين نقطه رسد مسكين است

                                                                                                                                                                                                     اقتباس از كتاب چهره هاي درخشان

منبع:

http://www.parvinetesami.blogfa.com/post-1.aspx