پروفسور عدل پدر علم نوين جراحي ايران

یازار : علي وقاري

+0 به يه ن
پروفسور عدل پدر علم نوين جرا

پروفسور عدل پدر علم نوين جراحي ايران

http://www.up.patoghu.com/images/5iqlnhr80eyy37eeirfl.jpg

به گزارش روابط عمومي بيمارستان سينا، نام پروفسور عدل فردي كه به جرات مينوان او را پدر علم نوين جراحي ايران ناميد (1287 - 1281)براي هميشه ، مورد ستايش جامعه پزشكي كشور است. پروفسور  به لحاظ ويژگي اخلاقي و علمي چه در جامعه پزشكي آن دوره و چه در جامعه پزشكي اين دوره همتايي نداشتند و بسياري از اساتيد بزرگ امروز كه به نوعي حكم پيشكسوت را در در دانشگاه هاي علوم پزشكي دارند افتخار مي كنند كه روزي شاگرد پروفسور عدل بوده اند.

براي مشاهده كامل مطلب روي ادامه مطلب كليك كنيد
پروفسور عدل پدر علم نوين جراحي ايران

به گزارش روابط عمومي بيمارستان سينا، نام پروفسور عدل فردي كه به جرات مينوان او را پدر علم نوين جراحي ايران ناميد (1287 - 1281)براي هميشه ، مورد ستايش جامعه پزشكي كشور است. پروفسور  به لحاظ ويژگي اخلاقي و علمي چه در جامعه پزشكي آن دوره و چه در جامعه پزشكي اين دوره همتايي نداشتند و بسياري از اساتيد بزرگ امروز كه به نوعي حكم پيشكسوت را در در دانشگاه هاي علوم پزشكي دارند افتخار مي كنند كه روزي شاگرد پروفسور عدل بوده اند.
   يحيي فرزند يوسف خان عدل معروف به مكرم الملك و قائم  مقام آذربايجان ؛ در سال 1287 شمسي در تبريز متولد شد .
  در كتاب شرح حال سياسي و نظامي معاصر ايران نوشته  دكتر باقر عاقلي مي خوانيم : " پدرش فرزند حاج حسين شام قاضاني معروف به عدل الملك از اعيان و فضلا و ادباي آذربايجان بود و در جواني وارد كار دولت شد . مدتي در كارگزاري مشهد و تبريز كار كرد و بعد به سمت نايب الاياله آذربايجان تعيين شد. پروفسور عدل جراح و دكتر غلامرضا خان عدل پسران يوسف خان بوده ومحمد ميرزا فرمانفرمائيان و حبيب نفيسي دو تن از دامادهاي وي بودند . "
يحيي بعد از طي مدارس ابتدايي و متوسطه در ايران و گرفتن ديپلم فلسفه و رياضي به پاريس رفت و در رشته پزشكي تحصيل نمود و پس از هشت سال با دريافت دكترا و تخصص در جراحي عمومي در بيمارستانهاي فرانسه به كار پرداخته و در سن 30 سالگي درجه «اگرژه» يا همان پروفسوري را از دانشكده پزشكي دانشگاه پاريس گرفته و به ايران بازگشت .
خلاصه شرح حال  پروفسور از زبان خودشان : 
من ، يحيي پسر قائم مقام ، كه آخرين لقب ايشان بود ، در دوره سلطنت احمد شاه قاجار متولد شدم . البته پدرم پيش از لقب قائم مقامي، مكرم الملك  خوانده مي شدند. ايشان از آغاز جواني به كارهاي دولتي اشتغال داشتند. ابتدا در مشهد كارگزار بودند و پس از طي مراحلي حاكم گرگان، كرمانشاه و مدتي نيز جانشين حاكم تبريز بودند .در زمان ولايتعهدي احمد شاه ، كفالت حكومت آذربايجان را داشتند و در دوره رضا خان هم چهار دوره متوالي وكيل مجلس شدند. 
پدر بزرگم حاج علي آقا ، معمم  و مالك بود و پدرش حاج سيد حسين ؛ مجتهدي اعلم در تبريز و مي گويند پل آجي چاي  (تلخه رود) واقع در حوالي تبريز را او احداث كرده است.به طور كلي ايشان يكي از مجتهدهاي به نام تبريز و آذربايجان بودند..
مادر من ؛ دختر مقتدرالدوله ( پسرعباس ميرزاي وليعهد)  بود .
زبان فارسي و عربي را با معلم معممي خوانديم . دروس ابتدايي ، رياضيات ، هندسه و فيزيك ا در مدارس تمدن و رشديه آموختيم و زبان فرانسه  را در كلاس نهم در كرمانشاه شروع نمودم.
پدربزرگ من اگر چه معمم بود و با خارجيها هيچ ارتباطي نداشت ولي در همان دوره پيش از جنگ جهاني اول فرزندانش را به فرنگ فرستاده بود .اعتماد عدل در كارهاي دولتي بود و حبيب عدل اولين كسي بود كه وسايل راديولوزي را به ايران آورده بود و راديولوژي هم انجام ميداد و سعيد عدل نيز در ايران خدمت مي كرد وبه اين ترتيب فرستادن فرزندان به خارج تقريبا در خانواده ما مرسوم شده بود علاوه بر اين پدرم نيز تاكيد داشتند كه ما تحصيلات خود را در خارج تكميل نماييم و به اصطلاح ، تحصيلات مدرن را به ايران بياوريم. 
استاد در مصاحبه راديويي از دوران تحصيلش در فرانسه و هدفش از آموختن جراحي چنين ياد ميكند « ....  در فرانسه طب مي خواندم و خود را به درويشي مي زدم و سعي مي كردم تمام فنون جراحي را ياد بگيرم و به وطن عزيزم منتقل نمايم و چنين هم شد. بعدها در راه تكميل اطلاعات حتي ارثيه پدري را خرج نمودم ..... »
ايشان همچنين در مصاحبه اي كه با سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران داشتند دانشگاه تهران را در آن دوره چنين تعريف مي كنند:
 "وقتي كه من به دانشكده پزشكي تهران آمدم، خيلي وضعيت خوبي نداشت. اولاً مقررات خيلي معيني نداشت و ثانياً بيمارستانهاي تهران رابطه¬اي با دانشكدة پزشكي نداشتند. دانشكدة پزشكي خودش براي خودش كار مي¬كرد و بيمارستانها هم تحت صحيه (وازرت بهداري) بودند. به اين مناسبت بود كه يك نفر از خارج آمد تا سر و صورتي به دانشكده پزشكي و به خود دانشگاه بدهد. بعد ابرلن فرانسوي را استخدام كردند. او يك پروفسور آسيب¬شناسي در استراسبورگ بود. او به اينجا آمد و يك تشكيلات خيلي كاملي براي هر دانشگاه، ولي بيشتر براي دانشكده پزشكي داد. او از اول كه آمد، مرا استخدام كرد. از موقعي كه ابرلن آمد، دانشكده پزشكي مقررات خيلي معيني پيدا كرد و قرار شد كه چهل نفر استاد باشند و چند نفر رئيس درمانگاه باشند، چقدر انترن باشد و ... مقررات تمام اينها را او نوشته بود [كم كم] رو به بهبود رفت. اقدامات زيادي كردند تا بيمارستانهاي تهران را به دانشكده پزشكي وابسته كنند، بطوري كه مسئوليت بيمارستانهاي تهران دست دانشگاه بود. هم مخارجش و هم ... البته مخارج هم بيشتر بودجه دولتي بود و دست دانشكده پزشكي.  اين طوري مي¬توانستند [در جهت] درسهاي تئوري كه در دانشگاه مي¬دادند، شاگردان را مرتب تحت نظر اساتيد دانشكده به بيمارستانها ببرند. به اين مناسبت اغلب اساتيد دانشكده، رئيس قسمتهاي طبي يا جراحي بيمارستانها شدند. تالار تشريحش پيش از ابرلن بد بود و تقريباً هيچي نبود، ولي ابرلن كه آمد، تشكيلات كاملي را تشكيل داد، چون تقريباً چهار، پنج سال پيش از اينكه من بيايم، اصلاً تشريح قدغن بود، بطوري كه چند نفري كه پيش از ما بودند، مثل آن بختيار نامي كه در شركت نفت كار مي¬كرد و .. اصلاً براي تشريح، جسدها را مي¬دزديدند و قاچاقي مي¬آوردند تشريح مي¬كردند كه ببينند. البته وقتي من آمدم، آن وضعيت عوض شده بود. با وجود اين، اطاق تشريح و كارهاي تشريح مرتبي نبود. ابرلن اين كار را مرتب كرد و سال اول دانشجويان مرتب تحت نظر استاد آناتومي و استاد تشريح كه يكي از آنها دكتر حكيم بود و يكي هم دكتر نجم¬آبادي و دكتر گنج¬بخش (پدر همين دكتر گنج¬بخش كه حالا استاد بيماريهاي قلبي است و در فرانسه كار مي¬كند و خيلي هم پسر به اصطلاح بامعلوماتي شده) هم بود، تشريح مي¬كردند.  پيش از اينكه ما شروع كنيم و به اصطلاح دوره ابرلن بشود، تقريباً همه آنها، دكتر لقمان¬الملك، دكتر اعلم¬الملك و دكتر ادهم بودند، ولي بعداً پروفسور ابرلن درست چهل نفر را معين كرده بود كه تقريباً همة اين چهل نفر را مي¬شناسم. دكتر قريب مال اطفال بود، دكتر وكيلي استاد بيماري¬هاي داخلي بود، دكتر اقبال رئيس قسمت بيماريهاي واگير بود، دكتر آهي، دكتر مصدق و دكتر صالح مال زنان، ژنيكولوژي و زايمان بودند. جراحي مال دكتر حنجن بود. دكتر لقمان¬الملك قسمت مجاري ادرار را داشت و من هم بودم. دكتر حبيبي بود كه مال قسمت آسيب¬شناسي بود. دكتر شيباني و دكتر وارطاني مال لابراتور و امتحانات خون بودند. آناتومي گنج¬بخش، حكيم و نجم¬آبادي بودند. فيزيولوژي مال دكتر نعمتاللهي بود و دكتر فرهاد استاد راديولوژي.


 بيمارستان سينا نيز از دورة قاجاريه افتتاح شده بود به اسم بيمارستان دولتي و بعد يواش يواش بهتر شده و تغييراتي داده بودند و وقتي كه من آمدم، اسمش را بيمارستان سينا گذاشتند. قسمت خيلي كوچكي داشت و چيز زيادي هم نداشت، ولي در  دوره پروفسور ابرلن، هم آن قسمت قديمي را درست كرديم و هم يك قسمتي را مخصوص بيماريهاي مجاري ادرار و قسمت لابراتور و راديولوژي ساختند. بعد هم سازمان خدمات شاهنشاهي كه درست شده بود، آنها هم يك پولي دادند كه قسمت بزرگي براي جراحي-هاي فوري  (اورژانس) باز كرديم كه يك سرويس جراحي بزرگي شده بود حدود دويست، دويست و پنجاه تا تخت داشت، ولي آنجا را تقسيم كرده بوديم و هر بخش يك رئيس داشت و من هم رئيس كل قسمت جراحي آن بودم. 
بخش جراحي پيش از من تحت نظر دكتر لقمان¬الملك بود، ولي بعد لقمان¬الملك خودش رفت به قسمت ميزراه كه در همان بيمارستان سينا ساختند. بله، تمام قسمت جراحي تحت نظر من بود.  "
ودر نهايت ايشان پس از مراجعت به ايران عليرغم پيشنهاد سمت در دانشگاه نفت در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران به تدريس پرداخته  و پس از مدتي در زمان رياست  آقاي دكتر ابرلين رياست بخش جراحي مريضخانه دولتي كه در آن زمان بيمارستان ابن سينا ناميده ميشد بر عهده ايشان گذاشته شد و در مدت زمان كوتاهي به علت انجام اعمال جراحي هاي مهم شهرت فراواني يافت و اورا جراح معجزه گر ناميدند.
مكتب جراحي عدل : 
شايد مهمترين خدمت پروفسور عدل به ايران آوردن علم نوين جراحي به كشور و راه اندازي مكتبي بود كه امروزه مي توا آنرا مكتب جراحي عدل ناميد . جراحي كه زماني بريدن و دوختن محسوب مي شد بعد از بازگشت استاد به ايران به تخصص تبديل شد  وشاگردان مكتب عدل امروزه از اساتيد بزرگ جراحي ايران محسوب  مي شوند. مطمئناَ خواندن خاطراتي از شاگردان استاد خالي از  لطف نمي باشد :
  آن دسته از جراحي هايي كه استاد براي اولين بار در ايران انجام داد از شمار بيرون است ولي مي توان تعدادي از آنان را نام برد از جمله :اولين جراحي مري ، اولين جراحي سرطان ، اولين جراحي كيست هيداتيك ، اولين جراحي اعصاب ، اولين جراحي هاي ارتوپدي، اولين جراحي هاي اورولوژي ، اولين جراحي ترميمي و اولين جراحي قلب .... 
  با توجه به اينكه در آن دوران بي حركت نمودن قلب ممكن نبود ايشان اولين پزشكي بود كه در ايران جراحي قلب را انجام داد داستاني را از يكي از شاگردان استاد مي خوانيم : " يك بار در بيمارستان سينا ناظر عمل جراحي قلب بودم كه نخ هنگام كشيده شدن و ستور  دهليز پاره شد و خونريزي شديد قلب ، قفسه صدري را پر از خون كرد ولي پروفسور در كمال خونسردي و آرامش ، دو طرف دهليز را با دستهاي خود گرفت و مانع بيرون آمدن خون شد و در نهايت عمل را با موفقيت به پايان رساندند."
  در آن دوران مكاني براي نگهداري خون وجود نداشت و چون بيماران تحت عمل به خون نياز داشتند ، ايشان در بيمارستان سينا مركزي به نام بانك خون ايجاد نمودند و بيماران با گروه خوني O را شناسايي نموده و با پرداخت مبلغي از آنان خون مي گرفتند و در يخچال نگه داشته مي شد.
  اتاق عمل مملو از دانشجويان مشتاق بود كه جراح از انترن جراحي مي خواهد تا كار خويش را شروع نمايد.ماسك آماده است و روي نمد قسمت كاسه اي شكل آن اتر ريخته مي شود و قسمت سوراخ شده آن نيز با يك دستكش پلاستيكي پوشانده شده است . صدايي فرياد گونه سكوت اتاق را ميشكند : استاد بيمار نفس نمي كشد ، صداي محكم و امرانه جراح انترن را به كار مي خواند و او بي تامل و طبق دستور استاد ساكشن مي كند ولي چسبندگي هاي شكم بيمار استاد را مستاصل مي نمايد و تنها راه باقيمانده در نگاهش مي درخشد ....!  پروفسور عدل با خواهش جراح حتما خواهد آمد.
 با زدن آخرين نخ بخيه  ، پروفسور چون هميشه با لبخندي برگوشه لب دستي برشانه هاي خسته جراح جوان ميزند و پاداش  تلاش انترن بيهوشي نيزانجام يك عمل آپانديس خواهد بود البته به عنوان يك جراح نه يك بيهوشي .

دكتر غلامحسين مصدق فرزند دكتر محمد مصدق مي نويسد :   « با حضور عدل در صحنه پزشكي وضع و تكنيك جراحي در ايران تغيير كرد.  وي اولين ايراني بود كه در بيمارستانهاي پاريس با عنوان انترن كار نمود و سرانجام در سال 1317 شمسي با سمت استاد جراحي دانشكده پزشكي به سرپرستي بخش جراحي بيمارستان سينا انتخاب شد و مكتب جديد عدل راه گشايي شد براي پزشكان جوان ايراني .»
با ورود پروفسور عدل به عنوان رئيس بخش و استاد كرسي جراحي ، بيمارستان سينال و رشته جراحي جاني تازه مي گيرد و درهاي اين رشته مهم به روي نسل آينده گشوده مي گردد.استاد براي اولين بار در ايران ، دوره مدرن دستياري را راه اندازي نمود و از آن پس هر سال چهار نفر آسيستاندر بخش جراحي سينا پذيرفته مي شد. 
عدل با سپردن تيغ جراحي به دست شاگردانش  ده ها جراح شايسته تربيت نمود .شكوفايي مكتب عدل سريع و چشمگير بوده  ودر كنار آن پروفسور جهت ارائه  و بهره گيري ازتجارب پزشكان ايراني  اقدام به برگزاري كنگره جراحي ساليانه مي نمود .
 بدون مبالغه بايد گفت :پروفسور عدل ؛ پدر جراحي ايران است همچنين وي باني انجمن پزشكي ايران نيز مي باشد  و به منظور تبادل نظر در زمينه هاي پيشرفتهاي علمي و فني پزشكي  نخستين گامها را برداشته  و با پشتكار فراوان موفق به ايجاد انجمن پزشكي ايران گرديد.
... و در يكي از روزهاي سرد بهمن سال 1381  ؛ پروفسور عدل پدر جراحي ايران  در سن 94 سالگي و نزديك به يك قرن زندگي پرافتخار و پر ثمر چشم از جهان فرو بست .در حاليكه در طي 60 سال جراحي بيش از 60000 عمل جراحي انجام داده بود و بي شك جراحي نوين و پيشرفت آن مرهون دانش ،بينش و آينده نگري عميق اين ابرمردتاريخ علم جراحي ايران  و جراحان ايران در تمامي رشته ها مي باشد و چون نگيني در تاريخ پر افتخار ايران  مي درخشد . قرنها بايد بگذرد تا قدر و عظمت واقعي چنين مردان بزرگي  كه باعث تغييرات شگرف در زمينه علم وعمل شد ه اند شناخته شود.

نامه پروفسور به وزارت ارشاد در سال 73
« اينجانب پروفسور سيد يحيي عدل با نزديك به 90 سال سن و تقريبا 60 سال خدتگزاري به عالم پزشكي و بخصوص جراحي ؛ به بندگان حضرت احديت در كشور اسلامي بوده ام. »
ايشان همچنين در اين نامه تاسيس مكتب جراحي عدل ؛ تربيت نزديك به 500 طبيب جراح و انجام بيش از 60 هزار عمل جراحي را از موفقيتهاي خود ذكر ميكند ؛ همچنين آزاد  گذاشتن بيماران در پرداخت مبلغي براي ويزيت و جراحي را از جمله اقدامات خويش برمي شمرد  وبا توجه به اينكه بناي جنب كوچه سخنور را تنها دارايي خود كه به صورت موروثي به وي رسيده است  ميداند پيشنهاد خريد آن را توسط دولت مي دهد. 
اين بنا در حال حاضر با تغييرات جزئي به يك فرهنگستان تبديل شده و به عنوان يكي از آثار باستاني به ثبت نيزرسيده است و در نهايت شماري از افتخارات وفعاليتهاي علمي و نوين پروفسورعدل شامل:
 نخستين  انترن در بيمارستانهاي پاريس
 رياست بيمارستان سينا در سال 48
 برپايي بخش سوانح  و اورژانس در بيمارستان سينا  كه از فعالترين بخشها در طي ساليان متمادي بوده و مي باشد. 
 نخستين جراح قلب ؛ قفسه صدري ؛ ارتوپدي وكبد در ايران
 راه اندازي نخستين تشكيلات بيهوشي ايران در بيمارستان سينا
 تربيت نزديك به 500 طبيب جراح و انجام بيش از 60 هزار عمل جراحي
 بيش از 60 سال جراحي در بيمارستانهاي مختلف تهران 
       صبـر بسيـار ببايـد پـدر پيـر فـلك را  
                         تا مگرمادر گيتي چو تو فرزند بزايد

منبع :وب سايت دانشگاه علوم پزشكي تهران