اقتنصاد اسلامي

یازار : علي وقاري

+0 به يه ن

مباني اقتصاد اسلامي

مقدمه


قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه با يگديگر در قلمرو معارف بشري مورد تحقيق واقع مي شدند و مرز مشخصي ميان آن دو وجود نداشت ، تا آنكه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانيسم زمينه هاي شناخت مسائل اجتماعي را از طريق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ اين روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب يافت كه باعث شد در ابتداي قرن هجدهم زمزمه ي استقلال و جدايي علوم اجتماعي از فلسفه آغاز شود ؛ و پديدۀاستقلال و انفكاك علوم اجتماعي از فلسفه نيز به طور طبيعي اين انديشه را نمودار ساخت كه پديدۀ اجتماعي ويژگي هاي منظمي دارند و قانون حاكم بر رفتار اجتماعي همانند قانونمندي حاكم بر جهان ماده و طبيعت است .
در مورد اقتصاد هم ، انديشمندان اقتصادي معتقد بودند كه فعاليت هاي انسان در توليد ، توزيع و مصرف تابع قوانين طبيعي است كه بايد آنها را شناخت تا آنكه بتوان روابط علمي بين پديده هاي اقتصادي را تبين كرد . از آنجا كه اين قوانين طبيعي است پس ، مناسب ترين قوانيني هستند كه مي توانند تعادل به وجود آورند ، به شرط اينكه در وضعيت طبيعي و آزادبكار روند و دولت يا اخلاق يا دين ، در عملكرد آنها دخالتي نكنند . بنابراين پديده هاي عيني اقتصادي و رفتار هاي انسان عاقل اقتصادي در صحنه اقتصاد ، همانند ديگر رخداد هاي فيزيكي ، تابع رابطه علمي مشخص است و با روش تجربه قابل ملاحظه و بررسي است . واقعيت اين است كه پيدايش رفتار هاي اقتصادي ، تصادفي و اتفاقي نيست ، بلكه نظام علّي و معلولي بر آنها حاكم است ؛ به گونه اي كه مي توان در سايه رابطه عليت ، اين رفتار ها را تفسير كرد ؛ ولي نبايد از نظر دور داشت كه يكي از اجزاء علت تامه و اين رفتار ها و رخدادهاي عيني اراده و اختيار انسان است . رابطه اقتصادي در جامعه الزاما"در چهارچوب يك نظام اقتصادي ، مشكل مي گيرد و نظام اقتصادي هم بدون « جهت » و « هدف » پذيرفته نيست و « بايد » هاي كه « جهت » و « هدف » نظام اقتصادي را تبيين مي كنند ؛ « بايد » هاي مباني ناميده مي شود .

اقتصاد چيست


انسان با توجه به تمايلي كه به ارضاي نياز هاي خود دارد ، سعي مي كند كه با صرف حداقل تلاش يا هزينه ، حداكثر نتيجه را به دست آورد ، اين راه و روش ، اصل اقتصاد ناميده شده ، فرد تحت تأثير هر مشرب خاص كه باشد ، لازم است بر مبناي اين اصل رفتار كند . بنابرين ، « اقتصاد » علمي است كه رفتار و رابطه انسان را با اشياي مادي مورد نياز او كه به رايگان در طبيعت نمي يابد ، مطالعه مي كند . مطالعه اقتصاد بايد درك ، بيان و تا حدي پيش بيني رفتار اقتصادي انسان را امكان پذير سازد . اين مطالعه بايد به بهبود رفاه مادي فردي و اجتماعي بشر كمك كند ؛ بنابرين مي توان ادعا كرد كه اقتصاد ، قبل از هر چيز ، به تجزيه و تحليل و تو ضيح شرايط و روابطي كه در قلمرو رفاه مادي قرار دارد ، مي پردازد . و اقتصاد بر خلاف علوم طبيعي ، علم محض نيست ؛ بلكه مجموعه اصول و قواعدي است كه تحت تأثير اراده بشر قرار مي گيرد .

موضوع علم اقتصاد


موضوع اقتصاد عبارت است : از ثروت (كالاها ، خدمات و منابع ) از حيث چگونگي توليد ، توزيع و مصرف آن . مقصود از « ثروت » جنبه ماليت و ارزش كالاها و خدمات است ، نه جنبه عينيت اموال ؛ بنابرين ثروت از نظر ارزشمند بودن و ماليت موضوع اقتصاد است .
ثروت ،از حيث چگونگي رشد ، توزيع و به مصرف رساندن آن موضوع اقتصاد است ، نه از حيث آن به اين شخص يا آن شخص

تعريف اقتصاد


يكي از معاني اقتصاد در لغت ، ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط در هر كاري است . در آيه « و اقصد في مشيك » نيز به همين معني آمده است .
از آن نظر كه اعتدال در هزينه زندگي يكي از مصاديق ميانه روي بوده ، كلمه « اقتصاد » دربارۀ آن بسيار استعمال مي شده است تا آنجا كه در به كار گيري عرفي از « اقتصاد » غالبا" همين معني مقصود بوده است . اقتصاد از معاني عرفي خود (ميانه روي در معاش و تناسب دخلو خرج ) ، تعميم داده شده و معادل economy قرار گرفته است .
به هر حال براي « اقتصاد » كه اقتصاددانان از بحث مي كنند تعاريف مختلفي ارائه شده است .
ارسطو : علم اقتصاد يعني مديريت خانه .
آدام اسميت : اقتصاد ، علم بررسي ماهيت و علل ثروت ملل است .
استوارت ميل : اقتصاد ، عبارت است از بررسي ماهيت ثروت از طريق قوانين توليد و توزيع
ريكاردو :اقتصاد علم است .
آلفرد مارشال : اقتصاد ،عبارت است از مطالعه بشر در زندگي شغلي و حرفه اي . در تعريف ديگر : علم اقتصاد بررسي كردار هاي انسان در جريان عادي زندگي اقتصاد يعني كسب درامد و تمتع از آن براي تربيت دادن زندگي است .

روشهاي تحقيق ، تحليل و طرح مسائل اقتصادي


روش شناسي

اقتصاد داراي روش هاي تحقيق ، تحليل و بيان موضوعاتي است كه در بعضي از آنها با ساير علوم مشترك است . در اقتصاد دو روش شناخته شده « روش قياسي » و « روش استقراي » براي شكل دادن به نظريه هاي اقتصادي مورد استفاده قرار مي گيرد . مبناي اصل روش قياسي ، قياسي منطقي و مبناي اصلي روش استقراي ، استقراي منطقي مي باشد .

قياس منطقي

حجتي است كه در آن ، ذهن از قضاياي كلي ، نتيجه اي جزئي را استنتاج مي كند ؛ به تعبير ديگر ، قولي است ، فراهم آمده از چند قضيه ، به نحوي كه از آن قول ، به طور ذاتي قول ديگري لازم آيد . قياس منطقي عمل ذهن براي استنتاج از كلي است .

استقرايي منطقي

حجتي است كه در آن ذهن از قضاياي جزئي به نتيجه اي كلي مي رسد و از محسوس به معقول يا از پديده به قانون ميرسد . در اين استدلال ، در واقع بخشي از قضاياي جزئي ديده شده و سپس حكم آن به همه موارد تعميم داده شده ، قانون كلي استخراج مي شود .

روش قياس

روش قياسي ، عبارت است از روش استدلال عقلي و انتقال از معلول به علت يا بر عكس ، با استفاده از لازم و ملزوم ها و روابط منطقي ميان قضايا ، براي اثبات يك نظريه كلي .

روش استقراي

عبارت است از روش استدلال از بررسي جزئيات و داده هاي آماري و عيني به هدف دستيابي به نتايج و قواعد و احكام عام و كلي ؛ به عبارت ديگر ، حركت از جزئي به كلي براي تكوين يك نظريه را روش استقرايي گويند . در اين روش استدلال لبتدا از طريق تحقيقات تجربي پديده هاي اقتصادي مورد مشاهده قرار مي گيرند و سپس با تعميم نتايج روابط خاص مشاهده شده در پديده ها ، قواعد و قضايايي كلي و عام ، به صورت يك نظريه يا قانون اقتصادي ارائه مي شود .

فرضيه

نتايج و قواعد به دست آمده از فرضها در مورد يك پديدۀ اقتصادي را با استفاده از روابط و دلايل منطقي ، يك فرضيه اقتصادي گويند .

نظريه

با آزمون تجربي يك فرضيه اقتصادي و با تأييد نسبي روابط و قواعد ارائه شده در آن ، به وسيله تحقيقات تجربي در مورد پديده هاي خاص اقتصادي ، يك نظريه ساخته مي شود . تكرار تأييد نسبي تجربي يك فرضيه ، آن را به صورت يك قانون در مي آورد . اين نظريه يا قانون خود مي تواند به عنوان فرض هاي يك نظريه ديگر اقتصادي به صورت قواعد كلي در روش قياسي به كار رود .